آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

آمیتیس خورشید زندگی من و باباش

آمیتیس کوچولوی منتظر

دخترم گوهر یکدانه هستی ام سلام امروز که با کمی تاخیر ( به خاطر جلسه کاری )از سر کار برگشتم با دیدن یک صحنه بسیار بسیار زیبا تمام خستگی از وجودم بیرون رفت جلوی مغازه همسایه روی پلکان یه خانوم کوچولوی خیلی ناز با چادر نماز به همراه مادر بزرگ منتظر نشسته بودند تا مامانی بیادش نمیدونی با دیدنت چه لذتی بردم قربونت برم کوچمولوی من راستی این روزا من و بابایی با یه معضل بزرگ مواجه شدیم اونم افزایش حجم اسباب بازیات که دیگه من و بابایی جایی براشون به فکرمون نمیرسه روی تخت و تو کمد روی کمد و این ور و اونور دوست دارم نازنازی ...
21 خرداد 1393

اعتراف به یک حقیقت

این چند وقت که بابای به اتفاق مادر بزرگ آمیتیس خانم مسئولیت نگهداری آمیتیس خانم را بر عهده گرفتیم باید بگم کار خانم ها تو نگهداری بچه چقدر سخت هست دیگه ازحال افتادم دایما باید برم دستورات خانم کوچولو اجرا کنم بابا اب بیار ، کلام کو، کیف بیار، ببرم بیرون دوری بزنیم،.... خلاصه دستور پشت دستور دیگه از جون افتادم بچه داری واقعا جزوء مشاغل سخت هست. نوشته بابا ...
4 خرداد 1393
1